دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نوزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Megalomania

  [ˌmeɡələˈmeɪniə]

Noun

a strong feeling that you want to have more and more power

(علاقه‌ی مفرط به انجام کارهای بزرگ یا به چیزهای بزرگ) کلان‌گرایی، (تمایل به مبالغه) لاف‌گرایی

a mental illness in which somebody has a much greater belief in their own importance or power than is reasonable

(روان‌شناسی) خود بزرگ بینی

Synonyms

self-importance, conceit, egotism, delusions of grandeur, grandiosity, folie de grandeur, conceitedness

Examples

The dictator was suffering from megalomania.

آن دیکتاتور از خود بزرگ بینی رنج می برد.

Early success may lead to megalomania.

موفقیت زود هنگام ممکن است به خود بزرگ بینی تبدیل بشود.

If it can cure nothing else, it can cure man of megalomania.

اگر او فقط بتواند یک چیز را درمان کند، آن خود بزرگ بینی انسان است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>