Milieu
[mɪlˈjuː]Noun
the social environment that you live or work in
(به ویژه امور فرهنگی و اجتماعی) محیط، پرگیر، بومگاه
Synonyms
surroundings, setting, scene, environment, element, background, location, sphere, locale, mise en scène
Examples
Milieu therapy
(روانپزشکی) محیط درمانی
The historical milieu of this novel
پرگیر (محیط) تاریخی این رمان
She never felt happy in a student milieu.
او هرگز در محیط دانشجویی احساس خوشبختی نمی کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.