دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Milieu

  [mɪlˈjuː]

Noun

the social environment that you live or work in

(به ویژه امور فرهنگی و اجتماعی) محیط، پرگیر، بومگاه

Synonyms

surroundings, setting, scene, environment, element, background, location, sphere, locale, mise en scène

Examples

Milieu therapy

(روانپزشکی) محیط درمانی

The historical milieu of this novel

پرگیر (محیط) تاریخی این رمان

She never felt happy in a student milieu.

او هرگز در محیط دانشجویی احساس خوشبختی نمی کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>