Mourn
[mɔːrn]Verb
grieve; feel or show sorrow for OR to feel and show that you are sad because somebody has died; to feel sad because something no longer exists or is no longer the same
غم خوردن، افسوس خوردن، تاسف خوردن، ماتم گرفتن، سوگواری کردن، (در مرگ کسی) عزاداری کردن، موییدن، مویه کردن، نوحه خواندن، با آهنگ حزن انگیز بیان کردن
Synonyms
grieve for, miss, lament, keen for, weep for, sorrow for, wail for, wear black for, bemoan, rue, deplore, bewail
Examples
Sandra did not cease to mourn her lost friend.
«ساندرا» از عزاداری برای دوست از دست رفتهاش دست برنداشت.
The entire city mourned for the people lost in the calamity.
تمام شهر برای افراد از بین رفته در آن فاجعه سوگواری کردند.
We need not mourn over trifles.
ما نباید بر سر مسائل جزئی غمگین شویم.
They mourned the death of their father.
آنان در مرگ پدر خود سوگواری کردند.
She was mourned by her family as well as by a grateful nation.
خانوادهاش و همچنین ملت حق شناس برایش سوگواری کردند.
All night long, the wind mourned the end of summer.
در سرتاسر شب باد از پایان تابستان مینالید.
He announced his resignation and everybody mourned.
او استعفای خود را اعلام کرد و همه متاسف شدند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما