دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nurture

  [ˈnɜːrtʃər]

Verb

to care for and protect somebody/something while they are growing and developing

پرورش دادن، بارآوردن، بزرگ کردن (بچه و جانور)

to help somebody/something to develop and be successful

شکوفا کردن، کمک به کسی برای شکوفایی (مثلا استعداد...)، حمایت و تشویق کردن

to have a feeling, an idea, a plan, etc. for a long time and encourage it to develop

کمک به گسترده شدن یک ایده یا یک نقشه یا یک احساس، در ذهن پروراندن

Synonyms

bring up, raise, look after, rear, care for, develop, tend, grow, cultivate, encourage, support, sustain

Antonyms

ignore, overlook, neglect, deprive, disregard

Examples

to nurture plants

گیاه پرورش دادن

A place where poets are nurtured.

محلی که در آن شعرا را تربیت می‌کنند.

Children nurtured by loving parents.

کودکانی که توسط والدین مهربان پرورش می یابند.

These delicate plants need careful nurturing.

این گیاهان ظریف نیاز به پرورش دقیق دارند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>