دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس اول ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Oath

  [əʊθ]

Noun

a promise that something is true

سوگند به‌ اینکه‌ چیزی درست‌ است‌، سوگند

a curse

دشنام، نفرین

Synonyms

affidavit, deposition, pledge, testimony, vow, blasphemy, cuss, expletive, imprecation, malediction, profanity, swearword

Antonyms

break, silence, kindness

Examples

The President wiII take the oath of office tomorrow.

فردا رئیس‌‌جمهور سوگند اداری می‌خورد.

In court, the witness took an oath that he wouId teII the whoIe truth.

در دادگاه شاهد سوگند یاد کرد که‌ تمام حقیقت‌ را بگوید.

When Terry discovered that he had been abandoned, he Iet out an angry oath.

وقتی‌ »تری« فهمید که‌ او را ترک کرده اند، از روی عصبانیت‌ دشنام داد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>