Obsolescence
[ˌɑːbsəˈlesns]Noun
the state of becoming old-fashioned and no longer useful
کهنگی، منسوخی، متروکیت، از رواج افتادگی، اسقاط
Synonyms
desuetude, discontinuance, obsoleteness, annihilation, destruction, elimination, death
Examples
The aircraft was nearing obsolescence by early 1994.
این هواپیما در اوایل سال 1994 در حال اسقاط شدن بود.
Obsolescence is arising from the use of the building.
فرسودگی ناشی از استفاده از ساختمان است.
There has been a renewal of interest and research into questions of obsolescence, and storage costs.
تجدید علاقه و تحقیق در مورد منسوخ شدن، و هزینه های ذخیره سازی وجود دارد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.