دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته ششم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Obsolescence

  [ˌɑːbsəˈlesns]

Noun

the state of becoming old-fashioned and no longer useful

کهنگی، منسوخی، متروکیت، از رواج افتادگی، اسقاط

Synonyms

desuetude, discontinuance, obsoleteness, annihilation, destruction, elimination, death

Examples

The aircraft was nearing obsolescence by early 1994.

این هواپیما در اوایل سال 1994 در حال اسقاط شدن بود.

Obsolescence is arising from the use of the building.

فرسودگی ناشی از استفاده از ساختمان است.

There has been a renewal of interest and research into questions of obsolescence, and storage costs.

تجدید علاقه و تحقیق در مورد منسوخ شدن، و هزینه های ذخیره سازی وجود دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>