دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Opprobrium

  [əˈprəʊbriəm]

Noun

severe criticism of a person, country, etc. by a large group of people

بازخواست، انتقاد شدیدالحن، رسوایی، بی‌آبرویی، آبرو ریزی، شناعت، ننگ، مایه‌ی رسوایی، عامل ننگ، علت آبرو ریزی، تحقیر، خفت، پست شماری، احساس پستی، سرزنش

Synonyms

censure, criticism, condemnation, discredit, disapproval, reproach, stricture, calumny, odium, sideswipe, disfavor, stick, obloquy, contumely, scurrility, disgrace, scandal, shame, stigma, stain, slur, degradation, disrepute, ignominy, dishonor, infamy, ill repute

Examples

His evil deeds incurred opprobrium.

اعمال بد او رسوایی به بار آورد.

The bombing has attracted international opprobrium.

این بمباران موجب اعتراض و انتقادهای بین المللی شده است.

The government did not deserve the opprobrium heaped on it by the national press.

حکومت سزاوار این چنین تحقیری نبود که توسط مطبوعات ملی علیهش ایجاد شده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>