دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس نوزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Panic

  [ˈpænɪk]

Noun

unreasoning fear; fear spreading through a group of people so that they lose control of themselves OR a sudden feeling of great fear that cannot be controlled and prevents you from thinking clearly

ترس بی‌دلیل‌، ترسی‌ که‌ در بین‌ گروهی‌ از افراد فراگیر می‌ شود بگونه‌ای که‌ کنترل خود را از دست‌ می‌دهند، (ترس ناگهانی و غیر منطقی و معمولا همه گیر) هول، هراس، دستپاچگی، آسیمگی، سراسیمگی، دلهره، دهشت، هراس‌زدگی

a situation in which people are made to feel very anxious or frightened, causing them to act quickly and without thinking carefully

(ترس فراگیر درباره‌ی ورشکستگی احتمالی بانک یا شرکت و غیره که موجب هجوم سهامداران و فروش بی رویه و سقوط بازار می‌شود) آسیمه‌گری، آسیمگی، آسیمگین

Synonyms

fear, alarm, horror, terror, anxiety, dismay, hysteria, fright, agitation, consternation, trepidation, a flap

Examples

The source of panic in the crowd was a man with a gun.

منشأ وحشت‌ در میان جمع‌ ، فردی با یک‌ اسلحه‌ بود.

Panic selling

فروش عجولانه

To throw into a panic

هراس زده کردن

Panic spread on the stock market.

ترس و نگرانی بورس سهام را فرا گرفت.

When the police ordered the car to stop, the driver got into a panic

وقتی که پلیس دستور توقف اتومبیل را داد راننده دستپاچه شد.

Panic

  [ˈpænɪk]

Verb

feel or cause to feel panic OR to suddenly feel frightened so that you cannot think clearly and you say or do something stupid, dangerous, etc.; to make somebody do this

وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن، هراس زده کردن، هراساندن، هراسیدن، هول زده کردن یا شدن، آسیمه کردن یا شدن

Synonyms

go to pieces, overreact, become hysterical, have kittens, lose your nerve, be terror-stricken, lose your bottle, alarm, scare, terrify, startle, unnerve

Examples

The leader of the lost group appealed to them not to panic.

راهنمای گروه گم‌ شده از آنها خواهش‌ کرد که‌ نترسند.

When the danger was exaggerated, a few people started to panic.

هنگامی‌ که‌ در مورد خطر اغراق شد، چند نفر شروع به‌ ترسیدن نمودند.

Don't panic, your father is improving.

سراسیمه نشو! (حال) پدرت رو به بهبودی است.

The crowd panicked with the sound of explosion.

در اثر سر و صدای انفجار مردم هراس زده شدند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>