دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هجدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Peregrination

  [ˌperəɡrɪˈneɪʃn]

Noun

​a journey, especially a long slow one

مسافرت دور، جهان گردی، سفر طولانی معمولا به صورت پیاده به منظور سیاحت یا جهانگردی

Synonyms

journey, tour, trip, exploration, trek, expedition, voyage, odyssey

Examples

His peregrinations took him to India.

سفر طولانی اش او را به هندوستان برد.

He experienced different cultures during his peregrination.

او فرهنگ های متفاوتی را در دوران جهان گردی خود تجربه کرد.

In truth, these peregrinations required the talents of a mountain goat.

در واقع ، این جور گشت و گذارها نیاز به استعدادهای یک بز کوهی را داشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>