دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Peremptory

  [pəˈremptəri]

Adjective

(especially of somebody’s manner or behavior) expecting to be obeyed immediately and without questioning or refusing

(فرمان و غیره) تغییر ناپذیر، بی‌برو و برگرد، تعلل ناپذیر، سرپیچی ناپذیر، واجب الاجرا، فرمان‌وار، آمرانه، تحکم آمیز، (حقوق) بی‌چون و چرا، قطعی، قاطع، کامل، مطلق

Synonyms

imperious, arbitrary, assertive, authoritative, autocratic, dictatorial, dogmatic, bossy, intolerant, domineering, overbearing, high-handed, incontrovertible, final, binding, commanding, absolute, compelling, decisive, imperative, obligatory, undeniable, categorical, irrefutable

Examples

A peremptory manner

رفتار آمرانه

The peremptory rejection of two jurors

نپذیرفتن بی‌چون و چرای دونفر از اعضای هیئت منصفه

The loud, peremptory shout of the ship's siren

صدای بلند و فرمان‌وار آژیر کشتی

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>