Peril
[ˈperəl]Noun
serious danger OR the fact of something being dangerous or harmful
خطر، مخاطره، سیج
Synonyms
hazard, insecurity, jeopardy, menace, pitfall, uncertainty, vulnerability
Antonyms
certainty, protection, safety, safeness
Examples
The hunter was abandoned by the natives when he described the peril which lay ahead of them.
زمانی که شکارچی برای افراد بومی توضیح داد چه خطری پیش روی آنهاست، او را ترک کردند.
There is great peril in trying to climb the mountain.
در تلاش برای بالا رفتن از کوه خطرات زیادی وجود دارد.
Our library is filled with stories of perilous adventures.
کتابخانه ما مملو از داستانهایی درباره ماجراهای خطرناک است.
In constant peril of death
در معرض خطر دایمی مرگ
Peril
[ˈperəl]Verb
To expose to danger; jeopardize; imperil
به خطر انداختن، به مخاطره انداختن
Synonyms
endanger, imperil, jeopardize, menace, risk, threaten
Examples
Soldiers daily periled their lives.
سربازان هر روز جان خود را به خطر میانداختند.
"Jonathon" periled his life for love of David.
جاناتون به خاطر عشق به دیوید زندگی خود را به خطر انداخت.
A tribute to the men and women who, as firefighters, peril their lives daily.
ادای احترام به مردان و زنانی که به عنوان آتش نشان هر روز جان خود را به خطر می اندازند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما