دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Perpetrate

  [ˈpɜːrpətreɪt]

Verb

to commit a crime or do something wrong or evil

مرتکب شدن، (عمل زشت) انجام دادن، (اشتباه) کردن، بدانجام دادن، بد نوشتن

Synonyms

commit, do, perform, carry out, effect, be responsible for, execute, inflict, bring about, enact, wreak

Examples

To perpetrate such terrible sentences is a sin!

نوشتن این چنین جملات وحشتناکی گناه است!

The crimes which they perpetrate will be recorded in histories.

فجایعی که آنان مرتکب می‌شوند در تواریخ ثبت خواهد شد.

Security breaches perpetrated by people working for the company.

نقض امنیتی توسط افرادی که برای شرکت کار می کنند، صورت گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>