دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Perpetuate

  [pərˈpetʃueɪt]

Verb

to make something such as a bad situation, a belief, etc. continue for a long time

ابدی کردن، جاودانی کردن، (برای همیشه) در خاطر ثبت کردن، (هیچگاه) از یاد نبردن، زنده نگهداشتن، دائمی کردن، تداوم بخشیدن

Synonyms

maintain, preserve, sustain, keep up, keep going, continue, keep alive, immortalize, eternalize

Antonyms

end, forget, destroy, ignore, abolish, suppress, put an end to, stamp out

Examples

My father's books will perpetuate his memory.

کتاب‌های پدرم یاد او را برای همیشه زنده نگاه خواهد داشت.

The dictator was trying to perpetuate his control.

آن دیکتاتور می‌کوشید کنترل خود را دائمی کند.

Comics tend to perpetuate the myth that ‘boys don't cry’.

کمیک ها تمایل دارند این افسانه را که "پسرا گریه نمی کنند" را تداوم بخشند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>