Pique
[piːk]Noun
annoyed or bitter feelings that you have, usually because you believe that you have not been treated with enough respect
دلخوری (در اثر بیاعتنایی و غیره)، رنجش، آزردگی
Synonyms
resentment, offence, irritation, annoyance, huff, displeasure, umbrage, hurt feelings, vexation, wounded pride
Examples
She went off in a pique.
خیلی به او برخورد و رفت.
He stormed out in a fit of pique.
او با حالتی از خشم بیرون آمد.
When he realized nobody was listening to him, he left in a fit of pique.
زمانی که متوجه شد کسی به حرف او گوش نمیدهد، با حالت دلخوری آنجا را ترک کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.