دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و یک ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Plea

  [pliː]

Noun

request; appeal; that which is asked of another OR a serious emotional request, especially for something needing action now

بهانه، عذر، مستمسک، دستاویز، استدعا، درخواست (عاجزانه یا صمیمانه یا فوری)، تقاضا، خواهش، تمنا، التماس، درخواست‌، خواهش‌، آنچه‌ از دیگری خواسته‌ می‌شود

a statement made by somebody or for somebody who is accused of a crime AND a reason given to a court for doing or not doing something

(حقوق) مدافعه، پاسخ دعوی، اظهاریه، اظهار

Synonyms

appeal, request, suit, prayer, begging, petition, overture, entreaty, intercession, supplication, suit, cause, action, allegation, excuse, claim, defence, explanation, justification, pretext, vindication, extenuation

Examples

The employees turned in a plea to their boss for higher pay.

کارمندان از رئیس‌ شان در خواست‌ دستمزد بیشتری نمودند.

The President’s plea to release the captives was denied by the enemy.

دشمن‌ درخواست‌ رئیس‌ جمهور برای آزادی اسراء را رد کرد.

ln court today, the judge consented to the lawyer’s plea for a light sentence.

در دادگاه امروز قاضی‌ با خواهش‌ وکیل‌ برای محکومیت‌ جزئی‌ موافقت‌ نمود.

A plea of not guilty

اظهارنامه‌ی بی‌گناهی

He left earlier with the plea of a headache.

به بهانه‌ی سردرد زودتر رفت.

He rejected the pleas of the condemned man.

التماس‌های مرد محکوم را رد کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>