دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Plethora

  [ˈpleθərə]

Noun

an amount that is greater than is needed or can be used

فزونی، افراط، زیاد بود، (بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، زیادتی، ازدیاد

Synonyms

excess, surplus, glut, profusion, surfeit, overabundance, superabundance, superfluity

Antonyms

lack, shortage, deficiency, want, scarcity, dearth

Examples

I have to read a plethora of letters every day.

هر روز باید یک خروار نامه بخوانم.

The report contained a plethora of detail.

این گزارش حاوی جزئیات فراوانی بود.

Despite a plethora of changes, the new models are just £295 more than the cars they replace.

با وجود تغییرات فراوان، مدل‌های جدید فقط ۲۹۵ پوند بیشتر از خودروهایی هستند که جایگزین می‌کنند.

Why is there such a plethora of exotic phenomena at the center, and how can they be explained?

چرا چنین انبوهی از پدیده های عجیب و غریب در مرکز وجود دارد، و چگونه می توان آنها را توضیح داد؟

Set up a plethora of new commissions and executive agencies.

انبوهی از کمیسیون ها و سازمان های اجرایی جدید راه اندازی کنید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>