Ponder
[ˈpɑːndər]Verb
consider carefully OR to think about something carefully for a period of time
بدقت تأمل کردن، غور کردن، تعمق کردن، ژرف اندیشی کردن، به فکر فرورفتن، ژرف نگری کردن، سگالیدن، سنجیدن، سبک و سنگین کردن
Synonyms
think about, consider, study, reflect on, examine, weigh up, contemplate, deliberate about, muse on, brood on, meditate on, mull over, puzzle over, ruminate on, give thought to, cogitate on, rack your brains about, excogitate
Examples
Not wishing to act hastily, the governor pondered the problem for days.
فرماندار چون نمیخواست شتابزده عمل کند روزها روی این مسئله تأمل کرد.
After pondering the question, the board decided to grant the parole.
هیئت مدیره بعد از تأمل در مورد مسئله تصمیم گرفت عفو مشروط را اعطاء کند.
The villagers, faced with a famine, pondered their next move.
روستائیان، که با خشکسالی مواجه بودند، در مورد اقدام بعدی شان به دقت فکر میکنند.
We pondered the events of history.
رویدادهای تاریخ را مورد تفکر قرار دادیم.
He pondered over God's greatness for hours.
ساعتها دربارهی عظمت خدا ژرف اندیشی کرد.
They are pondering whether the money could be better used elsewhere.
آنها به این فکر می کنند که آیا این پول می تواند بهتر در جای دیگری استفاده شود.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما