دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ واژه‌های ۱۱۰۰ درس چهل و دو ۵۰۴ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Ponder

  [ˈpɑːndər]

Verb

consider carefully OR to think about something carefully for a period of time

بدقت‌ تأمل‌ کردن، غور کردن، تعمق کردن، ژرف اندیشی کردن، به فکر فرورفتن، ژرف نگری کردن، سگالیدن، سنجیدن، سبک و سنگین کردن

Synonyms

think about, consider, study, reflect on, examine, weigh up, contemplate, deliberate about, muse on, brood on, meditate on, mull over, puzzle over, ruminate on, give thought to, cogitate on, rack your brains about, excogitate

Examples

Not wishing to act hastily, the governor pondered the problem for days.

فرماندار چون نمی‌خواست‌ شتابزده عمل‌ کند روزها روی این‌ مسئله‌ تأمل‌ کرد.

After pondering the question, the board decided to grant the parole.

هیئت‌ مدیره بعد از تأمل‌ در مورد مسئله‌ تصمیم‌ گرفت‌ عفو مشروط را اعطاء کند.

The villagers, faced with a famine, pondered their next move.

روستائیان، که‌ با خشکسالی‌ مواجه‌ بودند، در مورد اقدام بعدی شان به‌ دقت‌ فکر می‌کنند.

We pondered the events of history.

رویدادهای تاریخ را مورد تفکر قرار دادیم.

He pondered over God's greatness for hours.

ساعت‌ها درباره‌ی عظمت خدا ژرف اندیشی کرد.

They are pondering whether the money could be better used elsewhere.

آنها به این فکر می کنند که آیا این پول می تواند بهتر در جای دیگری استفاده شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>