دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Proffer

  [ˈprɑːfər]

Verb

​to offer something to somebody, by holding it out to them, ​to offer something such as advice or an explanation

تعارف کردن، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن، (به ویژه چیزهای لمس نشدنی) ارزانی داشتن، پیشنهاد کردن

Synonyms

offer, hand over, present, extend, hold out, suggest, propose, volunteer, submit, tender, propound

Examples

To proffer friendship

پیشنهاد دوستی کردن

‘Try this,’ she said, proffering a plate.

او با تعارف کردن یک بشقاب گفت: این را امتحان کنید. (بفرمایید)

What advice would you proffer to someone starting up in business?

چه توصیه ای به کسی که در کسب و کار راه اندازی می کند پیشنهاد می کنید؟

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>