Quantity
[ˈkwɑːntəti]Noun
an amount or a number of something
کمیت، چندی، چندایی، چندا، مقدار
the measurement of something by saying how much of it there is
میزان، اندازه، مقدار دقیق، شمار، تعداد، رقم
a large amount or number of something
مقدار زیاد، عمده، قلمب، یک جا، (جمع) هنگفت، تعداد زیاد
Synonyms
amount, lot, total, sum, part, portion, quota, aggregate, number, allotment, size, measure, mass, volume, length, capacity, extent, bulk, magnitude, greatness, expanse
Examples
I never neglect to carry a small quantity of money with me.
هرگز به حمل مقدار کمی پول با خودم بیتوجهی نمیکنم.
Who believes that quantity is better than quality?
چه کسی باور دارد که کمیت بهتر از کیفیت است.
A large quantity of meat is always stored in our freezer.
همیشه مقدار زیادی گوشت در فریزر ما ذخیره میشود.
Quantity of heat
مقدار گرما
The quantity of sugar needed
مقدار شکر مورد نیاز
A quantity of interesting books
چند تا کتاب جالب
The quantity of water in the pool
مقدار آب موجود در استخر
Quantities of money
پول هنگفت
Merchandise sold in quantity
کالایی که عمده فروشی میشود
The quantity of her devotion
میزان فداکاری او
The quantity of shoes produced
شمار کفشهای تولید شده
The Chinese army was superior in quantity and the Japanese army was superior in quality.
ارتش چین از نظر کمیت تفوق داشت و ارتش ژاپن از نظر کیفیت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما