دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هفدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Quantity

  [ˈkwɑːntəti]

Noun

an amount or a number of something

کمیت، چندی، چندایی، چندا، مقدار

the measurement of something by saying how much of it there is

میزان، اندازه، مقدار دقیق، شمار، تعداد، رقم

a large amount or number of something

مقدار زیاد، عمده، قلمب، یک جا، (جمع) هنگفت، تعداد زیاد

Synonyms

amount, lot, total, sum, part, portion, quota, aggregate, number, allotment, size, measure, mass, volume, length, capacity, extent, bulk, magnitude, greatness, expanse

Examples

I never neglect to carry a small quantity of money with me.

هرگز به‌ حمل‌ مقدار کمی‌ پول با خودم بی‌توجهی‌ نمی‌کنم‌.

Who believes that quantity is better than quality?

چه‌ کسی‌ باور دارد که‌ کمیت‌ بهتر از کیفیت‌ است‌.

A large quantity of meat is always stored in our freezer.

همیشه‌ مقدار زیادی گوشت‌ در فریزر ما ذخیره می‌شود.

Quantity of heat

مقدار گرما

The quantity of sugar needed

مقدار شکر مورد نیاز

A quantity of interesting books

چند تا کتاب جالب

The quantity of water in the pool

مقدار آب موجود در استخر

Quantities of money

پول هنگفت

Merchandise sold in quantity

کالایی که عمده فروشی می‌شود

The quantity of her devotion

میزان فداکاری او

The quantity of shoes produced

شمار کفش‌های تولید شده

The Chinese army was superior in quantity and the Japanese army was superior in quality.

ارتش چین از نظر کمیت تفوق داشت و ارتش ژاپن از نظر کیفیت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>