Rabid
[ˈræbɪd]Adjective
(of a type of person) having very strong feelings about something and acting in an unacceptable way, (of feelings or opinions) violent or extreme
پر خشم و خشونت، دیوانهوار، پر تب و تاب، مفرط، افراطی، تندرو، تند و تیز
(of an animal) having rabies
دچار بیماری هاری، هار
Synonyms
fanatical, extreme, irrational, fervent, zealous, bigoted, intolerant, narrow-minded, intemperate, crazed, wild, violent, mad, raging, furious, frantic, frenzied, infuriated, berserk, maniacal
Antonyms
moderate, wishy-washy, half-hearted
Examples
A rabid dog
سگ هار
A rabid football fan
کسی که دیوانهی فوتبال است
He was rabid in his hatred of his rival.
دیوانهوار از حریف خود متنفر بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.