دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هجدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Rave

  [reɪv]

Noun

​(in the UK) a large party, held outside or in an empty building, at which people dance to fast electronic music and often take illegal drugs

مهمانی پرسروصدا، مهمانی بزرگ، مهمانی رقص پر سروصدا که تمام شب طول بکشد، (جشنی که در آن جوانان با موسیقی الکترونیک مدرن می رقصند و گاهی اوقات مواد غیرقانونی مصرف می کنند)

an article in a newspaper or magazine that is very enthusiastic about a particular film, book, etc.

(عامیانه) تعریف غلوآمیز، تعریف بسیار تمجیدآمیز برای یک کتاب یا نمایش در روزنامه و...

Synonyms

party, do, affair, celebration, bash, blow-out, beano, hooley or hoolie

Examples

An all-night rave

یک مهمانی بزرگ تمام شب

The series has received raves from TV critics.

این سریال با تعریف و تمجید منتقدان تلویزیونی مواجه شده است.

Police were out in force last night to prevent an illegal rave from going ahead.

پلیس شب گذشته برای جلوگیری از برگزاری جشن غیرقانونی با نیروهای زیادی آماده مداخله بود.

Rave

  [reɪv]

Adjective

strong praise for a new play, book etc, especially in a newspaper or magazine

تعریف بسیار، تعریف غلوآمیز، تمجید زیاد (مخصوصا در روزنامه ها و مجلات)

Synonyms

enthusiastic, excellent, favorable, ecstatic, laudatory

Examples

The rave reviews of his new movie

نقدهای تمجید آمیز از فیلم جدید او

The performance earned them rave reviews from critics.

این اجرا نقدهای تحسین آمیز منتقدان را برای آنها به همراه داشت.

Rave

  [reɪv]

Verb

enthuse OR to talk or write about something in a very enthusiastic way

احساسات رابرانگیختن، (بیش از اندازه) با اشتیاق حرف زدن، حرارت به خرج دادن، به عرش رساندن

talk wildly OR to shout in a loud and emotional way at somebody because you are angry with them; to talk or shout in a way that is not logical or sensible

وحشیانه‌ حرف زدن، (دیوانه‌وار) با خود حرف زدن، پرت و پلا گفتن، هذیان گفتن، پریشان گویی کردن

Synonyms

rant, rage, roar, thunder, fume, go mad, babble, splutter, storm, be delirious, talk wildly, enthuse, praise, gush, be delighted by, be mad about, big up, rhapsodize, be wild about, cry up

Antonyms

be quiet

Examples

Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth.

معتاد مدت کوتاهی‌ پس‌ از خوردن مواد، شروع به‌ گفتن‌ حرف های نامربوط نمود و دهانش‌ کف‌ کرد.

Speedy raved that his car had the capacity to reach 120 miles per hour.

«اسپیدی» چرند می‌گفت‌ که‌ اتومبیلش‌ توانایی‌ رسیدن به‌ سرعت‌ ١٢٠ مایل‌ در ساعت‌ را دارد.

Sadie was confident that Mr. Stebbe would rave about her essay.

«سادی» مطمئن‌ بود که‌ آقای «استب‌» در مورد مقاله‌اش زبان به‌ تحسین‌ خواهد گشود.

The dying man began raving.

مرد در حال احتضار شروع به هذیان گویی کرد.

The mother was raving about her daughter's beauty.

مادر داشت درباره‌ی زیبایی دخترش با اشتیاق سخن می‌گفت.

He raved like a madman and threw the dishes out of the window.

او مانند دیوانه‌ها می‌غرید و ظرف‌ها را از پنجره بیرون می‌انداخت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>