دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هجدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Reckless

  [ˈrekləs]

Adjective

careless; heedless; wild OR showing a lack of care about danger and the possible results of your actions

بی‌دقت‌، بی‌توجه‌، وحشی‌، بی‌ملاحظه، بی‌پروا، بی باک، شورتی

Synonyms

careless, wild, rash, irresponsible, precipitate, hasty, mindless, negligent, headlong, madcap, ill-advised, regardless, foolhardy, daredevil, thoughtless, indiscreet, imprudent, heedless, devil-may-care, inattentive, incautious, harebrained, harum-scarum, overventuresome

Antonyms

responsible, careful, cautious, wary, thoughtful, mindful, observant, heedful

Examples

We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road.

نباید رانندگان بی‌پروا را نادیده بگیریم‌، ما باید آنها را از جاده خارج کنیم‌.

After breaking his hand fighting recklessly, Arthur decided to be more cautious in the future.

بعد از اینکه‌ دست‌ «آرتور» بی‌احتیاطانه‌ در دعوا شکست‌، تصمیم‌ گرفت‌ در آینده بیشتر مراقب‌ باشد.

The reckless smoker ignited the entire forest.

شخص‌ سیگاری بی‌دقت‌، تمام جنگل‌ را به‌ آتش‌ کشاند.

A reckless driver

راننده‌ی بی‌دقت

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>