دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهاردهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Repulse

  [rɪˈpʌls]

Verb

to make somebody feel strong dislike

تنفرانگیز بودن، بیزار کردن، منزجر کردن، مشمئز کردن

to fight somebody who is attacking you and drive them away

(به ویژه حمله‌ی دشمن) دفع کردن، پس‌راندن، عقب راندن، پس‌زدن

to refuse to accept somebody’s help, attempts to be friendly, etc.

نپذیرفتن، رد کردن، وازدن، سرخورده کردن، رماندن

Synonyms

disgust, offend, revolt, put off, sicken, repel, nauseate, gross out, turn your stomach, fill with loathing, drive back, check, defeat, fight off, repel, rebuff, ward off, beat off, throw back, reject, refuse, turn down, snub, disregard, disdain, spurn, rebuff, give the cold shoulder to

Examples

She was repulsed by the sight of green flies on her food.

دیدن مگس‌های سبز بر روی خوراک، دل او را به هم زد.

The enemy's repeated attacks were repulsed.

حملات پی‌درپی دشمن پس زده شد.

They repulsed our offer of help.

پیشنهاد کمک ما را به شدت رد کردند.

Her cold treatment repulsed all of her suitors.

برخورد سرد او همه‌ی خواستگارانش را سرخورده کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>