دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیستم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Reviled

  [rɪˈvaɪld]

Adjective

addressed or spoken of with contemptuous or abusive language

منفور، مذموم، ناپسند، (کردار، سخن) خوار کننده، توهین آمیز، مورد تنفر، سرزنش شده

Synonyms

aggrieved, disgraced, humiliated, outraged, shamed, affronted, cursed, defamed, dishonored, hurt, libeled, mocked, ridiculed, slandered, slighted, vilified

Examples

He felt like the most reviled journalist in the country.

او احساس کرد که منفورترین روزنامه نگار در کشور است.

Battle remains an elusive figure both respected and reviled in the beer industry.

نبرد در صنعت آبجو، هم مورد احترام و هم مورد سرزنش قرار می گیرد.

It was once described as “the most reviled public statue ever erected” in the U.S.

زمانی این مجسمه به عنوان «نفرت‌انگیزترین مجسمه عمومی ساخته شده در ایالات متحده» توصیف شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>