Salubrious
[səˈluːbriəs]Adjective
(of a place) pleasant to live in; clean and healthy
سالم، تندرستیآور، فرخنده، مفید، فایده بخش، موثر، نافع، سودبخش
Synonyms
healthy, beneficial, good for you, wholesome, invigorating, salutary, healthful, health-giving, agreeable, respectable, grand, pleasant, nice, posh, luxurious, classy, upmarket, high-class, glitzy, swanky
Examples
They live in a very salubrious area.
آنها در یک منطقه بسیار سالم زندگی می کنند.
The surroundings were not very salubrious.
محیط اطراف چندان سالم نبود.
We had to move to a house in a less salubrious area.
مجبور شدیم به خانهای در منطقهای نقل مکان کنیم که از سلامت کمتری برخوردار است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.