دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Sanctimonious

  [ˌsæŋktɪˈməʊniəs]

Adjective

giving the impression that you feel you are better and more moral than other people

مذهبی‌نما، جانمازآبکش، مقدس‌نما، سالوس، سالوسانه

Synonyms

pious, smug, hypocritical, pi, too good to be true, self-righteous, self-satisfied, goody-goody, unctuous, holier-than-thou, priggish, pietistic, canting, pharisaical, Tartuffian or Tartufian

Examples

I wish she'd stop being so sanctimonious.

ای کاش دست از این همه مقدس نما بازی در بیاورد.

He writes smug, sanctimonious rubbish.

او یکسری مطالب چرند، کوته نظرانه و مقدس نما می نویسد.

That old hypocrite is so sanctimonious in his sermons to the children.

چقدر آن پیر ریاکار درموعظه هایش به بچه ها جا نماز آب می کشد!!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>