Sinister
[ˈsɪnɪstər]Adjective
evil OR seeming evil or dangerous; making you think something bad will happen
پلید، بدشگون، بدیمن، نحس، ناخجسته، خبیث، بدجنس، شرور، نابکار، شیطان صفت، شیطانی، اهریمنی، بدسگال، مصیبتبار، فجیع، جانگداز، ناگوار، شرارت آمیز
wicked
پست
dishonest
متقلب
frightening
وحشتناك
Synonyms
threatening, evil, menacing, forbidding, dire, ominous, malign, disquieting, malignant, malevolent, baleful, injurious, bodeful
Antonyms
good, encouraging, reassuring, calming, benign, heartening, benevolent, auspicious, propitious
Examples
The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police.
دسیسهی شوم فریب زن بیوه توسط پلیس بر ملا شد.
When the bank guard spied the sinister-looking customer, he drew his gun.
زمانیکه نگهبان بانک متوجه مشتری بظاهر شرور شد، اسلحهاش را کشید.
I was frightened by the sinister shadow at the bottom of the stairs.
از سایه شوم انتهای راه پله ترسیدم.
A sinister plot
یک توطئهی اهریمنی
A sinister fate
سرنوشت جانگداز
There is another, more sinister, possibility.
یک احتمال شوم تر دیگری نیز وجود دارد.
There was something cold and sinister about him.
یک چیز سرد و شوم درباره او وجود داشت.
We needn’t assume that there was a sinister motive for what she did.
ما لازم نیست فرض کنیم که انگیزه شومی برای کاری که او انجام داد وجود داشته است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما