Solace
[ˈsɑːləs]Noun
a feeling of emotional comfort when you are sad or disappointed; a person or thing that makes you feel better or happier when you are sad or disappointed
تسلی، تسکین، دلداری، اندوه گساری، اندوه زدایی، دل آسایی، مایهی تسلی، اندوه زدا
Synonyms
comfort, consolation, help, support, relief, succour, alleviation, assuagement
Examples
To give solace to one's friend
به دوست خود دلداری دادن
To seek solace in company
از راه مصاحبت دلداری جستن
Books were his only solace.
کتاب یگانه مایهی تسلی او بود.
He sought solace in the whisky bottle.
او آرامش را در بطری ویسکی می دید.
She turned to "Rob" for solace.
او برای آرامش به "راب" روی آورد.
His grandchildren were a solace in his old age.
نوه هایش مایه آرامش او در دوران پیری بودند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما