Succinct
[səkˈsɪŋkt]Adjective
expressed clearly and in a few words
موجز، روشن و کوتاه، واضح و مختصر
Synonyms
brief, to the point, concise, compact, summary, condensed, terse, laconic, pithy, gnomic, compendious, in a few well-chosen words
Antonyms
rambling, long-winded, wordy, diffuse, circuitous, discursive, verbose, prolix, circumlocutory
Examples
A succinct explanation
یک توضیح مختصر
Keep your answers as succinct as possible.
پاسخ های خود تا حد امکان مختصر باشد.
Keep your letter succinct and to the point.
نامه خود را مختصر و مفید بنویسید.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.