دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Supplication

  [ˌsʌplɪˈkeɪʃn]

Noun

the act of asking for something with a very humble request or prayer

استدعا، تمنا، خواهش، تقاضا، لابه، زاری، استغاثه، التماس

Synonyms

plea, appeal, prayer, pleading, request, petition, invocation, solicitation, entreaty

Examples

She knelt in supplication.

با التماس و تضرع زانو زد.

Shall we resort to entreaty and humble supplication?

آیا به استدعا و التماس خاشعانه متوسل شویم؟

He listened with scant patience to their supplications.

او با کم حوصلگی به خواهش و تقاضای آنها گوش فرا داد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>