Supplication
[ˌsʌplɪˈkeɪʃn]Noun
the act of asking for something with a very humble request or prayer
استدعا، تمنا، خواهش، تقاضا، لابه، زاری، استغاثه، التماس
Synonyms
plea, appeal, prayer, pleading, request, petition, invocation, solicitation, entreaty
Examples
She knelt in supplication.
با التماس و تضرع زانو زد.
Shall we resort to entreaty and humble supplication?
آیا به استدعا و التماس خاشعانه متوسل شویم؟
He listened with scant patience to their supplications.
او با کم حوصلگی به خواهش و تقاضای آنها گوش فرا داد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.