دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هجدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Tortuous

  [ˈtɔːrtʃuəs]

Adjective

not simple and direct; long, complicated and difficult to understand

به شدت گیج کننده، پیچیده

(of a road, path, etc.) full of bends

پیچاک، پر پیچ و خم، پیچاپیچ

Synonyms

winding, twisting, meandering, bent, twisted, curved, crooked, indirect, convoluted, serpentine, zigzag, sinuous, circuitous, twisty, mazy, complicated, involved, misleading, tricky, indirect, ambiguous, roundabout, deceptive, devious, convoluted

Antonyms

direct, straightforward, open, reliable, upright, honest, candid, ingenuous

Examples

A tortuous road

راه پر پیچ و خم

A tortuous mountain track

یک مسیر کوهستانی پر پیچ و خم

We went by a rather tortuous route.

ما از یک مسیر نسبتاً پر پیچ و خم رفتیم.

The long, tortuous process of negotiating peace

روند طولانی و پیچیده مذاکرات صلح

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>