دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس هجدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Tragedy

  [ˈtrædʒədi]

Noun

a very sad or terrible happening OR a very sad event or situation, especially one that involves death

رخدادی بسیار غم‌ انگیز یا وحشتناک، (روی داد و غیره) مصیبت، فلاکت، فاجعه، جانگدازه

a sad play OR a serious play with a sad ending, especially one in which the main character dies; plays of this type

(نمایش غم انگیز) تراژدی، سوگ نمایش، سوگمایش

Synonyms

disaster, catastrophe, misfortune, adversity, calamity, affliction, whammy, bummer, grievous blow, tragic drama, play

Antonyms

success, fortune, joy, happiness, prosperity

Examples

It was a tragedy that some pioneers were killed on their way west.

واقعه‌ی غم‌ انگیزی بود که‌ برخی‌ از پیشگامان در مسیرشان به‌ طرف غرب کشته‌ شدند.

If you had your choice between seeing a comedy or a tragedy, which play would you choose?

اگر بین‌ دیدن یک‌ نمایش‌ طنز و یک‌ نمایش‌ غمناک حق‌ انتخاب می‌داشتی‌، کدام را انتخاب می‌کردی؟

Harry’s enormous jealousy led to the tragedy in their family.

حسادت شدید «هری» منجر به‌ اتفاق ناگواری در خانواده ی آنها شد.

His untimely death was a real tragedy.

مرگ نابهنگام او واقعا جانگداز بود.

It's a tragedy that she died so young.

این یک فاجعه است که او اینقدر جوان مرد.

Tragedy struck the family when their son was hit by a car and killed.

وقتی پسرشان با ماشین برخورد کرد و کشته شد، فاجعه ای برای خانواده رقم خورد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>