Tyro
[ˈtaɪrəʊ]Noun
a person who has little or no experience of something or is beginning to learn something
تازهکار، نوچه، خامدست
Synonyms
abecedarian, beginner, fledgling, freshman, greenhorn, initiate, neophyte, novice, novitiate, tenderfoot, rookie
Examples
Being a tyro, he made some poor business decisions in his first year.
او که یک فرد تازه کار بود، در اولین سال کاری خود تصمیمات تجاری ضعیفی گرفت.
She is a tyro in the art of writing poetry.
او در هنر شعر سرایی یک مبتدی است.
I am a tyro in English.
من در انگلیسی یک مبتدی هستم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.