Usurp
[juːˈzɜːrp]Verb
to take somebody’s position and/or power without having the right to do this
غصب کردن، سگاریدن، به زور گرفتن، زورستانی کردن
Synonyms
seize, take over, assume, take, appropriate, wrest, commandeer, arrogate, infringe upon, lay hold of
Examples
Gawmata usurped the throne of his brother.
گوماتا تاج و تخت برادرش را غصب کرد.
The government should not usurp the powers not given to it.
دولت نباید اختیاراتی را که به آن داده نشده است غصب کند.
She is scheming to take my place and usurp my power.
او قصد دارد جای من را بگیرد و قدرت من را غصب کند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.