Valiant
[ˈvæliənt]Adjective
very brave or determined
دلاور، دلیر، شجاع، متهور، پردل و جرأت، مصمم، گزیرا، هنگمند، مصممانه، سرسختانه، دلاورانه، پیگیر
Synonyms
brave, heroic, courageous, bold, worthy, fearless, gallant, intrepid, plucky, doughty, indomitable, redoubtable, dauntless, lion-hearted, valorous, stouthearted
Antonyms
fearful, cowardly, timid, weak, shrinking, craven, spineless
Examples
Robin Hood was valiant and faced his opponents without fear.
«رابین هود» شجاع بود و بدون ترس با دشمنانش روبرو میشد.
The valiant paratroopers led the invasion.
چتربازان شجاع تهاجم را هدایت کردند.
Grandma Joad had the ability to be valiant when the need arose.
مادر بزرگ «جود» وقتی که نیاز پیش میآمد میتوانست شجاع باشد.
To make a valiant effort
تلاش سرسختانه کردن
Valiant warriors
رزمندگان دلاور
She made a valiant attempt not to laugh.
او تلاش شجاعانه ای کرد تا نخندد.
The firefighters made valiant efforts to save them, but were beaten back by the flames.
آتشنشانان تلاشهای شجاعانهای برای نجات آنها انجام دادند، اما از شعلههای آتش شکست خوردند و به عقب برگشتند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما