دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و سه ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Valiant

  [ˈvæliənt]

Adjective

very brave or determined

دلاور، دلیر، شجاع، متهور، پردل و جرأت، مصمم، گزیرا، هنگمند، مصممانه، سرسختانه، دلاورانه، پیگیر

Synonyms

brave, heroic, courageous, bold, worthy, fearless, gallant, intrepid, plucky, doughty, indomitable, redoubtable, dauntless, lion-hearted, valorous, stouthearted

Antonyms

fearful, cowardly, timid, weak, shrinking, craven, spineless

Examples

Robin Hood was valiant and faced his opponents without fear.

«رابین‌ هود» شجاع بود و بدون ترس با دشمنانش‌ روبرو می‌شد.

The valiant paratroopers led the invasion.

چتربازان شجاع تهاجم‌ را هدایت‌ کردند.

Grandma Joad had the ability to be valiant when the need arose.

مادر بزرگ «جود» وقتی‌ که‌ نیاز پیش‌ می‌آمد می‌توانست‌ شجاع باشد.

To make a valiant effort

تلاش سرسختانه کردن

Valiant warriors

رزمندگان دلاور

She made a valiant attempt not to laugh.

او تلاش شجاعانه ای کرد تا نخندد.

The firefighters made valiant efforts to save them, but were beaten back by the flames.

آتش‌نشانان تلاش‌های شجاعانه‌ای برای نجات آن‌ها انجام دادند، اما از شعله‌های آتش شکست خوردند و به عقب برگشتند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>