دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ واژه‌های ۱۱۰۰ درس سی و یک ۵۰۴ هفته چهاردهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Valor

  [ˈvælər]

Noun

bravery; courage OR great courage, especially in war

شجاعت‌، جرأت، رشادت، دلیری، بی‌باکی، تهور، دلاوری

Synonyms

braveness, bravery, courage, courageousness, dauntlessness, doughtiness, fearlessness, fortitude, gallantry, gameness, heart, intrepidity, intrepidness, mettle, nerve, pluck, pluckiness, spirit, stoutheartedness, undauntedness, valiance, valiancy, valiantness, spunk, spunkiness, gut, gutsiness, moxie, gallantry, heroism, prowess, valiance, valiancy

Examples

The valor of the Vietnam veterans deserves the highest commendation.

شجاعت‌ سربازان کهنه‌ کار ویتنامی‌ شایسته‌ی والاترین‌ ستایش‌ است‌.

No one will dispute the valor of Washington’s men at Valley Forge.

هیچ‌ کس‌ نمی‌تواند به‌ شجاعت‌ مردان واشنگتنی‌ در دره ی «فورج» شک‌ کند.

The fireman’s valor in rushing into the flaming house saved the occupants from a horrid fate.

شجاعت‌ مأمور آتش‌ نشانی‌ در هجوم به‌ خانه‌ی شعله‌ ور، ساکنان را از سرنوشتی‌ وحشتناک نجات داد.

A soldier famed for his great valor.

سربازی که به خاطر شجاعت زیادش مشهور است.

He showed valor and skill on the battlefield.

او در میدان جنگ از خود شجاعت و مهارت نشان داد.

The purpose of the award is to recognize acts of valor by members of the armed services.

هدف از این جایزه قدردانی از اقدامات شجاعانه توسط اعضای نیروهای مسلح است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>