دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Venial

  [ˈviːniəl]

Adjective

​(of a sin or mistake) not very serious and therefore able to be forgiven

(تخلف یا گناه) بخشودنی، قابل اغماض، قابل گذشت، قابل بخشش، توجیه‌پذیر، صرفنظر کردنی، جزئی، (گناه) صغیره

Synonyms

forgivable, minor, slight, trivial, insignificant, allowable, excusable, pardonable

Examples

Mortal sins and venial sins

گناهان کبیره و گناهان صغیره

The faults of his book are few and venial.

عیوب کتاب او معدود و جزئی است.

If one were forced to lie because of danger to oneself or another, it would be a venial sin.

اگر شخصی به خاطر خطری که برای خود یا دیگری وجود دارد، مجبور به دروغ گفتن شود،گناهی قابل اغماض است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>