دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Voluminous

  [vəˈluːmɪnəs]

Adjective

​(of clothing) very large; having a lot of cloth, (of a container, piece of furniture, etc.) very large

حجیم، گنجا، بزرگ، کت و گنده، تنومند، هیکل‌دار

(of a piece of writing, a book, etc.) very long and detailed

وابسته به یا در چند کتاب یا جلد متعدد

Synonyms

large, big, full, massive, vast, ample, bulky, billowing, roomy, cavernous, capacious, copious, extensive, prolific, abundant, plentiful, profuse

Antonyms

small, tiny, skimpy, slight, inadequate, insufficient, scanty

Examples

A voluminous history of England

تاریخ چند جلدی انگلستان

His voluminous writings include ten novels.

نوشته‌های متعدد او شامل ده رمان است.

A voluminous Negress held him by the hand.

یک زن سیاهپوست تنومند دستش را گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>