دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Wane

  [weɪn]

Verb

to become gradually weaker or less important

(نورو غیره) ضعیف شدن، کم سوشدن، زائل شدن، (قدرت یامقام یارونق و غیره) رو به کاهش نهادن، از رونق افتادن، (زمان) روبه پایان نهادن، به غروب نزدیک شدن

(of the moon) to appear slightly smaller each day after being round and full

(به ویژه ماه) افول کردن، از بدر به هلال رسیدن، به محاق رسیدن، کوچکتر شدن

Synonyms

decline, flag, weaken, diminish, fall, fail, drop, sink, fade, decrease, dim, dwindle, wither, lessen, subside, ebb, wind down, die out, fade away, abate, draw to a close, atrophy, taper off, diminish, decrease, dwindle

Antonyms

rise, increase, grow, develop, improve, expand, strengthen, blossom, brighten, increase, grow, expand, wax

Examples

A waning political party

یک حزب سیاسی در حال افول

The moon waxes and wane's

ماه بزرگ و کوچک می‌شود.

Her popularity began to wane.

شهرت او رو به نقصان نهاد.

The waning of colors of a sunset

زایل شدن رنگ‌های یک غروب آفتاب

The day wanes and darkness spreads.

روز نزدیک به پایان است و تاریکی گسترده می‌شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>