Conjugal
[ˈkɑːndʒəɡl]Adjective
connected with marriage and the sexual relationship between a married couple
وابسته به زناشویی، ازدواجی، زن و شوهری، زناشویی، زفافی، نکاحی
Synonyms
marital, nuptial, matrimonial, married, wedded, bridal, spousal, connubial
Examples
Conjugal rights and duties
حقوق و وظایف زناشویی
Prisoners who are permitted conjugal visits.
زندانیانی که اجازه ملاقات زناشویی دارند.
If, now, you refuse me my conjugal rights, I can go to a lawyer.
اگر ، الان من را از حقوق زناشویی ام منع کنی، من می توانم به وکیل مراجعه کنم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.