Myriad
[ˈmɪriəd]Noun
an extremely large number of something
بسیار بسیار، فراوان، هزاران، هزارها (معمولا با: of)
Synonyms
multitude, millions, scores, host, thousands, army, sea, mountain, flood, a million, a thousand, swarm, horde
Examples
The city was beset by myriads of problems.
شهر دچار مسایل عدیدهای بود.
Myriads of mathematical possibilities
هزاران امکان (احتمال) ریاضی
Myriads of onlookers had gathered in the square.
هزاران نفر تماشاچی در میدان گرد آمده بودند.
The consequences of that victory were myriad.
پیامدهای آن پیروزی بسیار زیاد بودند.
God created a myriad of alchemies...
صد هزاران کیمیا حق آفرید...
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.