Nettle
[ˈnetl]Verb
to make somebody slightly angry
آزردن، برآشفتن، سر به سر گذاشتن
Synonyms
irritate, provoke, annoy, gall, sting, aggravate, incense, ruffle, exasperate, vex, goad, pique, get on your nerves, nark, piss you off
Examples
My remarks clearly nettled her.
اظهارات من به وضوح او را ناراحت کرد.
Reporters kept nettling him about his wife's suicide.
خبرنگاران دربارهی خودکشی زنش مرتبا او را آزار میدادند.
Her superior attitude and supreme confidence nettled him.
نگرش برتر و اعتماد به نفس بالایش، او را آزرده خاطر کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.