Nourish
[ˈnɜːrɪʃ]Verb
make or keep alive and well, with food; feed OR to keep a person, an animal or a plant alive and healthy with food, etc.
با غذا سالم و سرحال نگه داشتن، (انسان و گیاه و جانور) تغذیه کردن، خوراندن، خوراک دادن، خوراک رسانی کردن، قوت دادن
develop an attitude OR to allow a feeling, an idea, etc. to develop or grow stronger
پروردن، پرورش دادن
Synonyms
feed, supply, sustain, nurture, encourage, support, maintain, promote, sustain, foster, cultivate, cherish, have, hold, entertain, harbour, cling to
Examples
A diet of nourishing food is served to every hospital patient.
در بیمارستان، به هر بیمار یک رژیم غذایی مغذی داده میشود.
It was easy to detect that the skinny boy was not well nourished.
تشخیص اینکه آن پسر لاغر خوب تغذیه نشده بود، آسان بود.
After the operation, our doctor plans to nourish my mother with vitamins and good food.
بعد از عمل جراحی، پزشک قصد دارد با ویتامین و غذاهای خوب مادرم را تقویت کند.
Milk is nourishing drink.
شیر نوشیدنی مغذی است.
Blood nourishes the tissues.
خون به بافتها خوراک رسانی میکند.
Different foods nourish the human body.
غذاهای مختلف بدن انسان را تغذیه میکنند.
His poetry nourished in us the dream of liberty.
اشعار او خواب و خیال آزادی را در ما پرورش داد.
Heroin addiction nourishes other criminal activities.
اعتیاد به هرویین به شیوع فعالیتهای تبهکارانه کمک میکند.
For years, she had nourished the thought of a trip abroad
سالها آرزوی سفر خارج را در سر پرورده بود.
My parents were trying to nourish in us a sense of responsibility and honesty.
والدینم می کوشیدند حس وظیفه شناسی و امانت را در ما پرروش بدهند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما