دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهاردهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Overt

  [əʊˈvɜːrt - ˈəʊvɜːrt]

Adjective

done in an open way and not secretly

آشکار، آشکارا، هویدا، علنی، نانهفته

Synonyms

open, obvious, plain, public, clear, apparent, visible, patent, evident, manifest, noticeable, blatant, downright, avowed, flagrant, observable, undisguised, barefaced, unconcealed

Antonyms

secret, hidden, disguised, concealed, invisible, covert, underhand, hush-hush, surreptitious

Examples

Overt hostility

خصومت آشکار

An overt display of affection

نمایش آشکار محبت

There was little overt support for the project.

حمایت آشکار کمی از این پروژه وجود داشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>