دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Platitude

  [ˈplætɪtuːd]

Noun

​a comment or statement that has been made very often before and is therefore not interesting

(سخن و نوشتار) ابتذال، پیش پا افتادگی، تکرار مکررات، بیمزگی، حرف یا نوشته‌ی مبتذل، سخن کلیشه‌ای، ترهه (ترهات)

Synonyms

cliché, stereotype, commonplace, banality, truism, bromide, verbiage, inanity, trite remark, hackneyed saying

Examples

They mouthed the usual platitudes.

همان حرف های پیش پا افتاده همیشگی را به زبان آوردند.

I mouthed some sympathetic platitudes.

من برخی از سخنان پیش پا افتاده دلسوزانه را به زبان آوردم.

His speech contained nothing but platitudes.

نطق او حاوی چیزی جز تکرار مکررات نبود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>