دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیستم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Puissant

  [ˈpwɪs ənt]

Adjective

having great power or influence.

نیرومند، قدرتمند

Synonyms

mighty, potent, powerful, strong

Examples

The young man has a puissant body.

مرد جوان یک جسم نیرومند دارد.

He would become a puissant man.

او تبدیل به یک مرد قدرتمند می شد.

The thick stone fortress walls could not withstand the puissant cannon fire.

دیوارهای ضخیم سنگی قلعه، توان مقاومت دربرابر توپ قدرتمند را نداشتند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>